کسری جونکسری جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

پسر پاییزی من...

عکس دوماهگی تا سه ماهگی

عزیزم ماشاا... روز به روز بزرگتر و شیرین تر میشی و ما عاشق تر از دیروز چندتا از عکس های این یکماه میذارم برات تا ببینی چقدر شیرین و خوردنی شدی فدات شمممم فکر کنم باباجون تلویزیون بیشتر از من دوست داره نفسسسسسسس کشششششششش   کسری به ددر می رود اقاااااا اگر ما نخوایم عکس بگیریم کیو باید ببینیم؟؟!! باباجون تو ندانتون خودم موخوام ببینم عجباااااااا از دست بابا فرار کنیم گیر مامان می افتیم اینم اتلیه مامان جون   ماشاا... ماشاا.... ...
4 اسفند 1392

حمام کردن عشقم.....

سلام پسرکم .... از وقتی اومدی خونه رنگ و بوی دیگه ای گرفته شادی بیشتری خونمون داره هر روز من و بابایی بیشتر عاشقت میشیم و روزی ١٠٠٠ بار قربون صدقه ات میریم از حموم رفتنت بگم که عاشق حموم و لخت بودنی انقدر که توی حموم کیف می کنی و جیک هم نمیزنی تا ٤٠ روزگی میرفتیم خونه پدر جون که شما با مادر جون حموم بری اخه من می ترسیدم تنهایی ببرمت ولی بعد از ٤٠ روزگی دوتایی تنهایی رفتیم حموم البته حموم ٤٠ روزه هم خودم بردم ولی با نظارت مادرجون که سربلند هم دراومدیم  اینم عکس حموم رفتنت کیفیتش خوب نیست چون توی حموم دوربین بخار می کرد... دست خط قشنگ مامانو ببین کیفففففف کن ...
4 اسفند 1392

حموم رفتن

عزیزم قبلا عکس حمومتو گذاشتم ولی ماشاا... هر روز هر ماه شیرین تر میشی دلم می خواد همه عکسهارو  برات بذارم این حموم دوماهگیت قربونت برم ماشاا... بزرگ شدی برای خودت مردی شدی ...
4 اسفند 1392

یک روز برفی

سلام جیگر طلاااااا چند روزه حسابی سرد شده و دو روز هم هست که یه برف عالییییییی اومده اما ما بخاطر سرما از خونه بیرون نمیریم که خدایی نکرده شما مریض نشی یک هفته تو خونه زندانی بودیممممم اما مامانی از گل پسرش پشت پنجره با برف عکس انداخته که یادگاری از اولین زمستونت رو داشته باشی قربونت برممم    وبعدش هم کنار شومینه حالشووووو ببرررر ...
4 اسفند 1392

کسری و دوستان

سلام عزیزممممم می خوام عکس های تو دوستهاتو بذارم کیسان و رادمان و کسری ....... هر 3تاتون به فاصله سنی 9 ماه بدنیا اومدید   کیسان و کسری   و اقاااااااا رادمان   و دختر عموی مامان فریماه خانوم که کلاس اوله   برای نی نی ها ماشاا... یادتون نره ...
4 اسفند 1392

روز موعود....

سلام پسرگلممممم قربونت برم بالاخره روز سه شنبه ٥ اذر رسید و شما تشریف اوردید و فرشته کوچولوی من ساعت ٩:١٠ دقیقه صبح ٥ اذر زمینی شد   وزن ٣٤٠٠  قد ٥٢  دور سر ٣٥ ....  ماشاا.....   خدایاشکرت که فرشته کوچولو من صحیح و سالم اومد بغل من و باباش و با وجود این نعمت بزرگت خوشبختی مارو کامل کردی ...
19 بهمن 1392

خوردن دست...

الهییییی قربونت برم جیگرممممم که دستهاتو می خوری از وقتی که دوماهت کامل شده دستهاتو دهنت می کنی و ملچ ملوچ می خوری اخه داری با دستهات اشنا میشی می خوایی بدونی چه کارایی داره برات؟ چند دقیقه نگاه می کنی بهش بعد می بری سمت دهنت قربونت برممممم   اینجا شما از خواب بیدار شدی و داری مثل موش کوچولو منو نگاه می کنی عزیزان ماشاا... یادتون نره........   ...
19 بهمن 1392

کسری و دوست عزیزش....

گلم پسرم با اقا محمد ماهان(نوه خاله باباجون) که ١٠ روز اختلاف سنی دارن محمد ماهان ١٠ روز بزرگتر و اقا کسری باید بهش احترام بذاره با اجازه پدرو مادرش عکسشو میذارم ...
19 بهمن 1392

واکسن دوماهگی...

هورااااااااا پسرم دوماهش شد خدایا شکرت دوماهگیت مبارککککککککک امروز واکسن داشتی عزیزم باز هم استرس و نگرانی من از اینکه اذیتت نکنه با باباجون رفتیم بهداشت که شما توی راه خواب بودید و وقتی هم رسیدیم باز هم خواب بودی وقتی خانوم دکتر توی بهداشت گفت شمارو بذارم روی تخت که واکسنتو بزنه که شما هم بیدار شدی وقتی امپول رو زد دردت اومد و شروع کردی به گریه کردن بعد چند دقیقه اروم شدی خداروشکر بعدش هم قد و وزنت رو گرفتن که خداروشکر خوب بود قد ٦٠ سانت و وزن هم ٥ کیلو ماشاا... خداروشکر زیاد اذیتت نکرد واکسن یکی دوساعت درد داشت بعد هم اروم شدی منم هر ساعت دمای بدنتو چک می کردم تب نکنی و استامینوفن بهت میدادم اینم عکس موقعی که پاهات درد م...
19 بهمن 1392